یادداشت 24

یادداشت 24

یادداشت های روزانه+داستان دنباله دار
یادداشت 24

یادداشت 24

یادداشت های روزانه+داستان دنباله دار

یادداشت 106-چرا حرف نمی زنی؟

ازت می پرسم چرا ...و تو جواب نمیدی! بهت میگم چرا حرف نمیزنی چرا خودتو زدی به موش مردگی؟ بازم سکوت می کنی و اعصابمو بهم میریزی!

بهت میگم فقط بگو چرا اینکارو کردی؟ تو فقط نگاهم می کنی...نگاه عاقل اندر سفیه!یا از اون نگاه ها که یعنی به تو چه ربطی داره! ازت می رنجم...گریه می کنم...بهت فحش میدم که فقط بهم بگی چرا ولی بازم چیزی نمیگی....چرا چیزی نمیگی؟چرا تمومش نمی کنی؟چرا نمیشه یکمی از اخر قصه رو بهم بگی؟؟چرا به این نتیجه رسیدی که بهترین جواب سکوته؟

گاهی چشممو می بندم و به زیبایی رقص نور پشت پلکام حست می کنم...اینکه چقد گرمی و چقدر نزدیک...مثل گردش خون توی رگهام...

عصبانی نمیشی...به حرفام گوش میدی...نمیگی انقد زر زر نکن دختره ترسو بزدل!تو منو همینطور که هستم پذیرفتی! وقتایی که باهات قهرم خودت آشتی می کنب و میری یه ورق و کاغذ میاری و دستامو رو ورق به حرکت در میاری! وقتایی که زیاد فکر و خیال می کنم قلاب میدی دستم و به رنگ نخ قالی اشاره می کنی...چته؟روزه سکوت گرفتی؟یا فکر می کنی اینطوری خیلی جذاب تری! 

وقتایی که تنهام و می خوام بغل بشم انگار خورشید توی تنم روشنه...وقتایی که می گم به خودم دیگه تمومش کنم بهم اخم می کنی و دستامو میگیری...ولی حرف بزن...فقط یبار بهم بگو چرا!بهم بگو آخر قصه چیه اخه من خیلی می ترسم....

ناشناخته ها همیشه ترسناکند...ولی قشنگی زندگی به کشف ناشناخته هاست...پس نترس و برو جلو....

وقتی اولین قدمو برمیدارم میبینم که تو از قبل دم در وایسادی منتظر بدرقه و همراهی....بیا با چشم هامون حرف بزنیم همسفر!بیا فقط راه بریم همراه!بیا دیگه فکر نکنیم که اخرش چی میشه همدرد!  تو با منی حتی اگه اخر قصه خوب نباشه ...دوستت دارم خدا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد