یادداشت 24

یادداشت 24

یادداشت های روزانه+داستان دنباله دار
یادداشت 24

یادداشت 24

یادداشت های روزانه+داستان دنباله دار

یادداشت20-خدای خوب تنها

جراحی کردم.....و تموم اتفاقای بد تموم شد....

یکشنبه 15بهمن ناگهان حالم بد شد و دچار تنگی نفس شدید شدم.....به همراه مامان رفتیم اورژانس و اونجا گفتن باید بستری بشه.....و همه چی پشت سر هم اتفاق افتاد....خدایی که بهش کفر میگفتم منو در آغوش گرفت و از میون بدترین ها عبور داد....ناگهان جراحی که در بیمارستان مورد نظر کار نمیکرد قبول کرد منو جراحی کنه....تموم پیگیری های عملم رو خود بیمارستان به عهده گرفت....همه چیز خوب بود....خدا منو احاطه کرد....ازت ممنونم خدای خوب تنها....

7روز در اورژانس بستری بودم...حالا دیگه ضعف ندارم و همینطور تنگی نفس...مریم خواهرم برای اینکه حوصله ام سر نره 6جلد کتاب نفیس خرید به همراه یه عروسک خرسی خرید....تنها نبودم و هر ثانیه تلفن  آی سی یو زنگ میخورد و حال من پرسیده میشد....من اونجا بودم....بدون قلبی که بترسه...من نمیترسیدم....خدا بهم شجاعت داد تا با این اتفاق کنار بیام.....حالا 8روزه که گذشته....از خدا میخام هیچوقت فراموش نکنم که فقط اون بود که نجاتم داد.....