رفتم پیش دکتر معتمد در بیمارستان فیروزگر تهران!
جمعه عصر همراه با خاله معصومه،نرگس و محسن و مامان حرکت کردیم به سمت تهران،شب ساعت12:30خسته و کوفته رسیدیم!
صبح زود با اسنپ رفتیم بیمارستان ! دکتر ساعت 10 اومد! گفت آزمایش آنتی بادیت خوبه!مصرف کورتون رو به 1/2 یک روز در میون جابجا کرد و مستینون از روزی 1/4 و سپس روزی سه تا 1/2 الان تبدیل شد به روزی 3 تا کامل!!! گلوم درد می کنه! شاید به خاطر کورتون گلوم زخم شده و تاول شده.
.شاید عوارض قرصه..
شاید بیماریه...نمی دونم نمی دونم و چقدر ندونستن سخته!
از نرگس 7تا کتاب خوب قرض گرفتم! فردا بر می گردم سر کار،چقدر دلم برای "اون" تنگ شده....حسش اومده سراغم!
ندای درونی من با تشر بهم میگه:ماهییییی! این حرفا چیه میزنی؟ آشغال!
ولی جدی جدی کل امروز همش توی فکرم بود و کنار خودم فرضم کرده بودمش!
ندای درونی:ماهییییی
من:خب چیهههههه
پ.ن:مسیر زندگی رو دریاب! هر روز یه کاغذ جدیده برای نوشتن خاطرات هیجان انگیز یک انسان مستقل...زندگی کن
..در هر شرایطی...ماهی یه داستان تاثیرگذار باش...
پ.ن:توی اینترنت خوندم آزارتان(قرص جدیدم که سرکوب گر سیستم دفاعیه) می تونه باعث سرطان بشه...خدایا تروخدا این یکی دیگه نه