یادداشت 24

یادداشت 24

یادداشت های روزانه+داستان دنباله دار
یادداشت 24

یادداشت 24

یادداشت های روزانه+داستان دنباله دار

یادداشت 86-قان قان

نگین -همکارم رفت....حالا تنها شدم سر کار ....

بابا آخه این اگه منو بگیر بود توی این 7ماهی که اینجام میگرفتتم....

مامان میگه دیگه سرکار نرو بریم روستا زندگی کنیم....خونه بابابزرگ مرحوم....گفت اینجوری پول پیش رو ذخیره می کنیم و میریم مرغ و خروس پرورش می دیم و کاملا ارگانیک عمل می کنیم تا وقتی تو خوب بشی....

چه خوب دیگه کار نکنم....اوف از مامان این پیشنهاد بعید بود....

الان بلدم شیر موز،فول میکس،وافل و ووو درست کنم...

مامان می گه خاله می گه پنجشنبه بریم تهران...گفتم اخر هفته مرخصی نمی دن....معضلی شده...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد