ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
دیشب داشتم از تنگی نفس می مردم...صبح رفتم دکتر...گفت درمانت ناقصه...اصلا تحت نظر نیستی...آزمایش آنتی بادی برام نوشت و تست ریه...کورتون هم نوشت گفت باید می خوردی.....خیلی نا امیدم ....خیلی درمونده ام....
زنگ زدم بیمارستان فیروزگر تهران وقت دکتر گرفتم ...14اردیبهشت 8:30صبح....به مامان زنگ زدم و اطلاع دادم تلفن رو روی من قطع کرد...
به خاله معصومه گفتم به کمکش احتیاج دارم گفت برنامه اشو چک می کنه ببینه می تونه باهام بیاد یا نه....
صندوقدار شیفت صبح یه فتنه ی واقعیه ...خیلی آدم گربه صفتیه....انقد عشوه اومد که بعد دو ماه حقوقش رو 400بردن بالا ولی من نه ...چقدر ازش بدم میاد....
اگه حالم بد تر از این بشه احتمالا دیگه نرم سر کار
باید تنهایی دنبال درمانم باشم...باید پول جور کنم...باید فرشو بفروشم...باید زنده بمونم ...تنهایی تنهایی تنهایی....تنهایی مبارزه می کنم تا بشم امید همه ی کسایی که بعد من میان و تنهان....
امسال مسلما سال خوبی برام نبود....بیماریم شروع شد...دارم کارمو از دست میدم....و هزار تا مشکل دیگه....ولی باید تلاش کرد....باید تلاش کنم و از مامان بپرسم چرا منو تنها گذاشت وقتی که من هیچ وقت تنهاش نذاشتم....
چرا؟!
برام دعا کنید
ماهی جان حدس میزنم مامانت برای تو ناراحته نه از اینکه چیزی ازش درخواست کردی
همه ی این فشارهایی که شما تحمل میکنی برای مادرت هم فشاره
هرچند درکت میکنم گاهی خیلی ناراحت میشیم
مثل امروز من...
درست میشه به امید خدا
ماهی اینو نگاه:
داره در مورد ما حرف میزنه من و شما
http://s9.picofile.com/file/8357759334/53474557_307870809860399_6358127108859252012_n.jpg
اینم نگاه کن خنده داره:
http://s9.picofile.com/file/8357759550/10531480339997636256.JPG