یادداشت 71-هنوز خبری نیست

تنگی نفس امونم رو بریده....دکترم بدرد نمی خوره....خنگه...همونیه که قبل عمل دز قرصامو یدفه کم کرد....خوب نشدم...معلوم نیست چه بلایی سرم میاد...از اول امسال معلوم بود که چه سال گندی در پیش دارم...مریضی...اخراج شدن...بی کاری و نا امیدی...خدایا کمکم کن...احتمالا بعد از مرخصی صاحبکار زنگ میزنه میگه دیگه نیا....خیلی عجیبه که من رفتم ملاقات دخترش ولی اون نیومد ....اینجوری مواقع به خریت خودم پی میبرم . .اگه زنده موندم 3سال طول میکشه تا دارو به طور کامل از زندگیم حذف بشه و شبیه یه ادم عادی بشم....برام دعا کنید...برای تموم این سه سال...برای تمام ارزوهایی که کمرنگ میشن...برای بیم ها و امید های من....برای درد ها ...برای عشق هایی که منو نا دیده میگیرن...پرستار اومد من برم

ماهی شنبه 24 فروردین 1398 ساعت 17:17

نظرات 3 + ارسال نظر

نگاه

یکشنبه 25 فروردین 1398 ساعت 05:50

ماهی ناراحت شدی؟

نه بابا برای چی....با مزه بود

نگاه

شنبه 24 فروردین 1398 ساعت 21:44 http://negahekohestan.blogsky.com

خدا کنه زودتر تنگی نفست بهتر بشه

نگاه

شنبه 24 فروردین 1398 ساعت 21:30

اونی که دور از جون بهش میگی خریت، انسانیته
منتها چون توی رفتارای بقیه کم میبینیش اینطوری فکر میکنی
تو کار خوبی کردی مهربون
خداروشکر که گفتی تقریبا بهتری
به امید خدا همه چی درست میشه عزیزم
نگران نباش
عشق هایی که تورو نادیده میگیرن لیاقتتو ندارن صبور باش
بودن کنار تو لیاقت میخواد
چون تو هم خیلی مهربونی هم خیلی عاقلی هم خیلی قوی
تو واقعا فوق العاده ای
کاش میتونستی خودتو از بیرون ببینی مثل یه فیلم کارایی که میکنی رو ببینی اونوقت میدونی من چی میگم و چرا انقدر ازت خوشم میاد
خداروشکر میکنم که با آدمی مثل تو آشنا شدم