یادداشت 24

یادداشت 24

یادداشت های روزانه+داستان دنباله دار
یادداشت 24

یادداشت 24

یادداشت های روزانه+داستان دنباله دار

یادداشت 69-بر نمی گردی؟

هنوز بیمارستانم...بخش اعصاب

سرکارگر زنگ زد و گفت بر نمی گردی سرکار؟ گفتم نمیدونم دکتر گفته باید تحت نظر باشم....گفتم منیزیمم بالاست و آسم دارم.....من دروغ گفتم....چون میدونم اینو بهونه میکنه تا اخراجم کنه....میدونم قراره اخراج بشم واسه همین استرس دارم و حالم خوب نمیشه...

گریه می کنم چون تنهام....چون مریم خواهرم به خودش زحمت نداد تا بیاد ببینتم...چون فامیلا نیومدن....چون مامان می خواد بره مدرسه فردا و من بیمارستان بمونم.....گریه می کنم چون تنهام و نمیدونم قراره چی بشه....

مبارزه با مقدرات ادمو فرسوده می کنه...شاید این سرآغاز یه ماجرای جدید در زندگی من باشه....شاید قراره یه اتفاق تازه رو تجربه کنم.....خدایا کمکم کن تا کم نیارم....

نظرات 2 + ارسال نظر
نگاه شنبه 24 فروردین 1398 ساعت 00:17 http://negahekohestan.blogsky.com

سلااااااااام خداروشکر که خوبی
ممنون منم خوبم
معلومه که دعا میکنم هرچند محتاجم به دعا

نگاه جمعه 23 فروردین 1398 ساعت 21:43 http://negahekohestan.blogsky.com

سلام مهدیه
نگرانت بودم چند بار اومدم گفتم شادی خبر مرخص شدنتو گذاشته باشی
دلم میخواد زود خوب شی
دلم میخواد بتونم خوشحالت کنم
به امید خدا همه چی درست میشه
خودت بهترین دیدو داری شاید این سرآغاز یه ماجرای جدید تو زندگیته...

سلام خوبم...تو خوبی؟ فعلا حالم خوبه...اما دکتر هنوز مرخصم نکرده....برام دعا کن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد