یادداشت 24

یادداشت 24

یادداشت های روزانه+داستان دنباله دار
یادداشت 24

یادداشت 24

یادداشت های روزانه+داستان دنباله دار

یادداشت 58 اندی

دیروز نرفتم سرکار! حالم خوب نبود...امروزم نیست...ولی مجبورم برم...به مامان گفتم...فقط به جونم غر زد...

بسه دیگه نا امیدی و حرفای پوچ...

دیروز ناراحت بودم... گفتم برم بیرون پیاده روی ....مخصوص کنار رودخونه...روی تخته سنگ محبوبم...هندزفری رو گذاشتم گوشم و شروع کردم آهنگ های غمگین رو گوش دادن...قشنگ رفته بودم توی حس و حال چس ناله ایم که یهو آهنگ "جان جانان" اندی پلی شد....یعنی تر خورد به فضای معنویم واقعا....حالا نمی تونستم خنده امو جمع کنم وسط خیابون....

هیچی دیگه رفتم کنار رودخونه و دو چیکه اشک ریختم و برگشتم...

نمی دونم فکر کنم عفونت کردم....تنم درد می کنه...خلاصه یه وضع عجیبی....به مامان گفتم منو ببر دکتر گفت دفترچه نداری....

کسی چه میدونه....شاید حال منم شبیه 

پ.ن: برام دعا کنید این دم عیدی

پ.ن2: کتابم چاپ شد...مبارکا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد