یادداشت 24

یادداشت 24

یادداشت های روزانه+داستان دنباله دار
یادداشت 24

یادداشت 24

یادداشت های روزانه+داستان دنباله دار

یادداشت 52-شیشه نازک تنهایی

ما ز یاران چشم یاری داشتیم

خود غلط بود آنچه می پنداشتیم

آیا اگه زمان بگذره روزگار شادتری خواهم داشت؟ آیا مورد توجه و حماست قرار می گیرم؟ 

یه زن هرچقدر قوی و موفق باشه نیاز داره تا حمایت عاطفی بشه تا روحش نمیره و فرسوده نشه! احتیاج دارم حمایت بشم! 

نزدیک عیده! همه چیز در حال جوونه زدن و تازگیه...درختای شکوفه دار شبیه جام الماس شکوه خودشون رو به  نمایش گذاشتن....تازه شدن،تغییر کردن،رشد کردن،غمگین نبودن.....می خوام همه چیز تغییر کنه...می خوام دیگه برای کسی کار نکنم جز خودم....می خوام غمگین نباشم...می خوام خنده هام واقعی باشه

الان شبیه یه شیشه نازک شدم؛شیشه ای که از درون خالیه و با یه تلنگر کوچیک آماده شکستنه....دارم می شکنم....عید داره از راه می رسه ....فک نکنم چند روز مرخصی داشته باشم....فک نکنم حالم به بهترین حال تغییر کنه....دلم می خواد برم....از همه جا...."سر به آزادگی از خلق برآرم چون سرو-گر دهد دست که دامن ز جهان برچینم"

متعلق نبودن به هیچ چیز چقدر می تونه لذت بخش باشه...لمس لحظات تنهایی و غوطه خوردن در اون حالا شده یکی از آرزو های من....خدایا توکل بر تو....کمکم کن که از پا نیفتم

نظرات 1 + ارسال نظر
محمد چهارشنبه 15 اسفند 1397 ساعت 14:10 http://migam.blogsky.com

سلام , نمیخوام شعار بدم ولی واقعا همه چی دست خود آدمه .
امیدوارم این روزات زودتر بگذره

سلام ممنونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد