احساس می کنم فتنه ام....احساس می کنم همیشه باعث شر میشم بذار برات بگم که چرا حالم خرابه...
-من باعث شدم که پدر و مادرم جدا بشن چون غد بازی های بابامو تحمل نمی کردم....چون پدرم ادم بی مسئولیتی بود
-من باعث شدم که پای خواهرم و شوهرش از خونمون قطع بشه و دیگه نیاد چون فک می کردم شوهرش بی شعوره و آدم نیست....
-من باعث شدم که همکارام اخراج بشن چون دهنمو بی اندازه باز کردم...
-من باعث شدم "اون"ازم دل بکنه و بره سراغ یکی دیگه
-من باعث حال خراب الانم هستم
چقد بده وقتی دیگه نمی تونی تحمل کنی و باید بزنی زیر گریه صبور باشی و بغضتو نگه داری
باید چیکار می کردم؟ من باید چیکار کنم؟فردا برم آموزش و پرورش و بگم رقیبم داره تخلف می کنه تا بیان دکونشو تخته کنن؟ باید به مریم زنگ بزنم تا دوباره برگرده ؟ برم به اون بگم که دوسش دارم؟ از کارم استعفا بدم و یه شغل دیگه پیدا کنم؟ من خیلی مستاصلم و احساس بیچارگی منو احاطه کرده...
باید تمومش کنم....خدایا توکل به تو...بهم صبر بده تا ازین مرحله بگذرم