یادداشت 24

یادداشت 24

یادداشت های روزانه+داستان دنباله دار
یادداشت 24

یادداشت 24

یادداشت های روزانه+داستان دنباله دار

یادداشت41- برو جلو

خواستگارمو  رد کردم! راحت شدم....

بعضی وقتا احساس می کنم خیلی از موهبت ها ازم دریغ شده....اینکه وضعیت الان من اینه و ممکنه من هیچوقت نتونم مادر بشم ناراحتم می کنه....دلم نمی خواست متفاوت باشم اما حالا که هستم پس باید یه متفاوت عالی باشم....

امروز و دوشنبه مدرسه ها تعطیله و من نرفتم بوفه ...عوضش سرکار حسابی شلوغ شده و روزی یک میلبون به بالا دخل داریم....دلم می خواد یه شغل برای خودم داشته باشم و بشم آقا و نوکر خودم.....راستی "اون" باهام سرد شده...به درک...بهتر از اونو پیدا می کنم...

کاش زودتر به جاهای خوب زندگیم برسم....آرزوی من برای همه شادی و سلامتی و حال خوبه....

عید نزدیکه تصمیم گرفتم بعد عید برنامه های پرباری رو داشته باشم...باشگاه،استخر،کلاس زبان، طراحی لباس،موسیقی،شغل دوم ، رفتن به کنسرت،خوشگل شدن،کتابای بیشتری خوندن...

وقتایی که ناراحتم میرم سراغ کتابایی که بتونه آرومم کنه....کتابایی مثل"وقتی نفس هوا می شود " نوشته پل کالانیتی یا "روی پاهای خودم" نوشته ایمی پردی...این کتابا از زبون آدماییه که نقص ها و بیماری هایی رو در زندگی تجربه کردن و باهاش مبارزه کردن...البته نویسنده اولی مرده...

پ.ن:هوای ابری-غمگین-اشتباهات-اون-قولنج-لباس شستن-تعطیلات-خستگی-نیاز به دوست داشته شدن-رحم بدون فرزند-زندگی-آرزو-ایده های نو-موفقیت-قدم اول

نظرات 1 + ارسال نظر
نگاه دوشنبه 22 بهمن 1397 ساعت 21:32 http://negahekohestan.blogsky.com

"دلم نمی خواست متفاوت باشم اما حالا که هستم پس باید یه متفاوت عالی باشم...."
تو فوق العاده ای
و این سخته
اما زیباست...

مرسی گلم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد