یادداشت 24

یادداشت 24

یادداشت های روزانه+داستان دنباله دار
یادداشت 24

یادداشت 24

یادداشت های روزانه+داستان دنباله دار

یادداشت 35-کسی نمیدونه

دیشب خواب دیدم قفسه سینه ام؛درست همونجایی که عمل کردم بخیه هاش باز شده و خونریزی دارم....خیلی ترسیدم....دلم برای خودم سوخت...چند روز دیگه روز یکسالگی عمل منه...هرچی به این روز نزدیک میشم یادم میفته چقد درد کشیدم....نمیتونستم تنهایی بلند بشم،درد داشتم ،قفسه سینه ام می سوخت....وقتی توی آی سی یو لوله ها رو از ریه ام کشیدن بیرون....وقتی برای 11روز تنها و بی کس بین مریضای پیر و در حال مرگ بودم....چقد سخته زندگی رو به جلو....حتی خاطره ها هم درد دارن....

من الان سرکارم....تنها نشستم روی صندلی و آرزو می کنم برای چند ساعت باقی مونده از شیفتم تنشی بوجود نیاد....کسی نمیدونه من جراحی کردم،پدر ندارم، قرص میخورم و خرج خونه در میارم....کسی نمیدونم وقتی دو شیفته کار می کنم وقت نمیکنم غذا بخورم چرا دست و پام یخ میزنه....کسی نمیدونه چرا وقتی کسی سرم داد میزنه گریه می کنم...گریه می کنم چون یاد اخلاقای بابام  بی پناهی خودم میفتم.....کسی نمیدونه و چقد رازداری تک نفره سخته....سخته حرف شنیدن از این و اون و هیچی نگفتن....

نظرات 1 + ارسال نظر
نگاه یکشنبه 14 بهمن 1397 ساعت 01:59 http://negahekohestan.blogsky.com

گاهی باید گفت خداروشکر که کسی چیزی از رازهای زندگیم چیزی نمیدونه
همه چی درست میشه دختر خوب
به امید خدا همه چی درست میشه
از خدا ممنونم که منو با یه خانوم محکم و قوی و سخت کوش که زیر نوشته هاش مینویسه مهدیه آشنا کرد
من دارم ازت یاد میگیرم

مرسی نظر لطفته

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد