یادداشت 24

یادداشت 24

یادداشت های روزانه+داستان دنباله دار
یادداشت 24

یادداشت 24

یادداشت های روزانه+داستان دنباله دار

یادداشت 25-دد


یه کار جدید شروع کردم،برای دخترخاله ام که مهندس عمرانه مقاله تبلیغاتی مینویسم،از پریروز....خوبه...در واقع از عهده اش بر میام.نوشتن رمانم به کندی در حال پیش رفتنه،چند روز قبل رفتم مصاحبه ی کاری برای یه کتابخونه....احتمالا به خاطر آرایشم همون اول میخواست ردم کنه ...اشتباهم این بود که از رژ یکمی جیغ استفاده کردم بر خلاف سابق و محض تنوع ...خودمم معذب شدم...

خلاصه اینکه تنها راه چاره استفاده از زبون چرب و نرمم و شیوه ی مظلوم نمایی بود....

بهش گفتم تا حالا 180 تا کتاب خوندم و یه جورایی کرم کتابم ،در حال نوشن اولین رمانمم و آخرین کتابی که خوندم مصاحبه های اوریانا فالاچی بوده...از سرگرمی های مورد علاقه مم میتونم به فرش بافی نویسندگی خبرنگاری پیاده روی و...اشاره کرد...

مصاحبه در پایان فارغ از سردی اولیه به پایان رسید...مشخص شد طرف صاحب یه انتشاراتی و مدرس نویسندگی و ازین داستاناست...بهم یه کتاب از سری کتابهای منتشر شده ی خودشون داد تا بخونم و نظرمو بگم....هرچند که کتاب فروشی کار دلخواهمه اما حقوقش پایینه....


مینا زنگ زد ،گفت هفته ی بعد یه نمایشگاه فروش فرش برگذار میشه ... برای 5 روز...میای فروشنده بشی؟500 میدم...با کله گفتم :بلهههههه

در زندگی ماجراهایی اتفاق میفتن که دلیلشو نمیدونی....واسه همین میگی چرا؟؟و وقتی پاسخی نمی شنوی زجه موره میزنی....سعی می کنم صبور بودنو یاد بگیرم....از همه مهم فرهنگ عصبانی شدن....به شخصه آدمی هستم که موقع عصبانیت و دعوا هرچیی فحش بلدم نثار طرف می کنم...در واقع در خراب پل های پشت سر استادم....عیبش اینه که فقط واسه یه روز دلم خنک میشه...بعد از پایان 24 ساعت من از کسی که شستمش و پهنش کردم توی آفتاب هم ناراحت ترم....فرهنگ عصبانی شدن خییلی چیز خوبیه....آدم باید مثل مریم باشه....اون همیشه موقع دعوا سکوت میکنه ...گوش میده و چیزی نمیگه...و احتمالا هم در بسیاری اوقات زیر زیرکی و به روشی هنرمندانه پوست از کله ات میکنه که نفهمی از کجا خوردی ...جالب اینجاست که دلیلی یرای ناراحت شدن از دستش هم نمیببینی....با سییاست باشیم.

تلگرام فیلترشد!دلم برای دوستام تنگ میشه ولی به خدا قسم هرگز از سروش استفاده نمیکنم....


پ.ن:هوای اردیبهشت عااالییه.....خنک و نرم مث بستنی....

پ.ن:کتاب گفتگوهای اوریانا فالاچی رو هم خوندم...خوندنش توصیه میشه....

پ.ن:خداوندا از دیو و دد ملولم ؛ انسانم آرزوست...من با دد درونم چکنم؟

پ.ن:شیب ملایم اتفاقات خوب-یک فنجان نسکافه با شکلات تلخ...پیاده روی....آرایش کم رنگ شده....فرهنگ خشم....جشن تولد 25 سالگی....تنهایی لذت بخش...صدای پرنده ها....غروب آفتاب...و زندگی که همچنان ادامه دارد...


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد