یادداشت 24

یادداشت 24

یادداشت های روزانه+داستان دنباله دار
یادداشت 24

یادداشت 24

یادداشت های روزانه+داستان دنباله دار

یادداشت11-پذیرفتن

ترسای عجیبی تو جونمه که قابل تعریف نیست.....آدما از اینکه ترس هاشون اتفاق بیفتن میترسن.....

دارم رو مریم کار میکنم تا بره از اون خانوم پیشگوئه به صورت نامحسوس بپرسه اونی که قراره بمیره کیه.....بعد برم جراحی کنم......چقد زندگی بغرنجه.....هیچ چیز تضمین شده نیست

.....مثل دیدن طلوع صبح فردا برای افراد زلزله کرمانشاه.....

ای خدای مهربون....آیا تو کجایی....

دیروز به همراه رفتیم خونه ی مادر بزرگ....مادر بزرگم آلزایمر گرفته و پیش داییم زندگی میکنه....در نتیجه خونشون بیغوله شده.....رفتیمو تمیز کردیمو چایی خوردیم....درختا رو آفت زده....ولی اشتیاقی در نگاه باغ هست که در تو زندگی رو زنده میکنه.....طبع لطیف روستا.....

نمیدونم چی میشه.....و همین ندوستن عذابم میده.....کاش همه چیز خوب پیش بره.....دیگه گریه نمیکنم....پذیرفتم که منم به عنوان یه انسان باید مشکلاتی توی زندگیم باشه.....مثل همه ی آدمها.....قدر لحضه هامو باید بدونم...

پ.ن:مشکلات تنفسی.....سوپ قارچ.....سرما......آش پشت پای خاله.....نوه ی تو راهی.....ازدواج دختر خاله.....و تنهایی من که چقدر بزرگ است

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد