یادداشت 24

یادداشت 24

یادداشت های روزانه+داستان دنباله دار
یادداشت 24

یادداشت 24

یادداشت های روزانه+داستان دنباله دار

یادداشت-صحت ایات قرانی

نمونه دوم:و آب دریاها رو در کنار هم قرار دادیم بدون اینکه از مدار خود خارج بشن و یا در هم مخلوط بشن....

آیا میشه؟؟؟

بله...باید بگم جایی در جهان وجود داره که دو آب شور و شیرین در کنار هم قرار گرفتن(اقیانوس ها) و به دلیل اختلاف چگالی و ترکیبات و وزنی که دارن به هیچ وجه در هم ترکیب نمیشن...

3-ایا معجزه ی موسی که دریای نیل رو شکافت حقیقت داره؟

بله ...محققان می گن طبق بررسی ها رود نیل یک بار شکافته شده


یادداشت

چنتا از واقعیت های علمی قران رو از نوجوونی تا حالا توی ذهنم مونده گفتم به شما هم بگم به دانشتون اضافه بشه

1-در قیامت آب دریا آتش می گیرد....چطور؟ 

خب همونطور که می دونید آب از ترکیب دو عنصر فعال اکسیژن و هیدروژن تشکیل شده که هر کدوم به تنهایی عاملی برای ایجاد آتش محسوب میشن...مولکول آب سخت ترین پیوند ها رو داره یعنی پیوند هیدروژنی که به راحتی قابل گسست نیست اما چی می تونه این دو عنصر رو فعال کنه؟بله انرژی اولیه ای نظیر جرقه، انرژی،شهاب سنگ...در کل یه نیروی عظیم....و ایا این حرف قران درسته که اقیانوس ها اتش می گیرند؟بله صد در صدر این امکان وجود داره

یادداشت

بهترین درد زنونه ی دنیا:پریودی

درد قشنگی توی دل و کمرت می چرخه....خشمت ناخوداگاه بروز میکنه همه هم تحملت می کنن...هر چقدر دوست داری سگ میشی و پاچه میگیری...با دل سیر گریه می کنی و هیچکی هم بت نمیگه زر زرو....دراز میکشی...باز اون درد قشنگ که شبیه سرماخوردگی بی حالت می کنه هست....بعد کیسه آب گرم که بذاری روی شکمت واااایییی عالی تره....می تونی بی دلیل از همه متنفر باشی...درد های زنونه خیلی جذابن....می تونی به شرط زن بودن هر ماه این حس رو تجربه کنی....البته :

1-پریودی خجالت آور نیست پس پد بهداشتی رو نپزچین توی مشمای مشکی و بعدش واسه ختنه سرون نوزاد پسر دامبول و دیمبول راه بندازین

2-پریودی نشون میده شما زن سالمی هستین و می تونین بچه بدنیا بیارین

3-هرکس علائم مختلفی رو در دوران سندروم پیش از قاعدگی تجربه می کنه

4-تغییر خلق و خو-درد  و تورم سینه ها-درد کمر-تیرگی پوست

5-این دوران برای هرکس تایم متفاوتی رو داره...عموما 3-7روزست

6-بر خلاف باور های غلط میشه در این دوران حمام کرد و مضخرفاتی به اسم سرد شدن رحم و اینا اتفاق نمیفته

7-عواملی چون تغییر فصل،دارو ها،استرس و ....در زمان پریودی و تاخیر و یا جلو افتادنش تاثیر داره

8-اگه پریودی تون عقب افتاده،دمکرده زعفرون و دمکرده دارچین و دمکرده زنجبیل و آب هویج باز می کنه

9-دمکرده رازیانه نخورید چون من خوددم توی مغزم اختلال ایجاد شد و بی خوابی گرفتم

10-در دوران پریودی ورزش رو ول نکنید ....سبک ورزش کنید

11-پیاده روی-یوگا-پیلاتس و اسپلیت کار کنید

12-پد بهداشتی رو هر چند ساعت عوض کنید تا عفونت نکنید

13-سعی کنید خودتون رو اروم نگه دارید

14-کتاب بخونید-فیلم ببینید،قهوه و یا دمنوش بخورید و بخوابید

15-از قرص و مسکن استفاده نکنید

16-و در آخر از پریودی لذت ببرید

یادداشت

برقا رو خاموش کن...لحاف رو بکش رو سرت...به تاریکی چشم بدوز...بخواب...به این امید که همش یه کابوس باشه

یادداشت

مامان به خدا میگه...اون پیرمردی که اونجا نشسته(اشاره به بالا)

کاش فرشا فروخته بشه دوا و درمون کنم....ازین وضع فلاگت انگیز....چاقی...و مشکلات بیشتر خلاص بشم....شدن آینه دق....برای چی بافتم اصن....ای پیرمرد ...نشستی بیکار؟بفروششون دیگه

یادداشت

پسر خاله ام 22سالشه رل داره

...من بزرگترین دختر مجرد فامیلم...قلبم از حسادت و تتهایی داره می ترکه...

میگم چته؟تو که حتی نیاز جنسی نداری!ازدواج کنی طرفو بدبخت کنی؟

میگم اخه همه ازدواج کردن

میگه این یه کار روتینه جامعه است...ببین طبیعت ادما اینجوزی نیست مث هم زندگی کنن

جامعه به ادما یه برنامه از پیش تایین شده میدع که طبق اون رفتار کنن و توی اون چارچوب باشن....همه ی ادمع سعی دارن توی اون قاب باشن حتی بدون توجه به ابعادشون

یادداشت

یه دختر معمولی چیکار می کنه

حموم میره...بعدش موهاشو با روغن نارگیل و بادام صفا میده....به ناخن های پاش لاک قرمز میزنه...موهاشو گوجه می کنه بالای سرش....اتاقشو جمع و جور می کنه.....لباساشو هفته ای یبار میشوره...تا چی بشه ناهاری شامی درست می کنه...گاهی کدبانو می شه...با لباسای مختلف جلوی آینه می رقصه...شال دور کمرش می بنده که باریک بشه...خودسو در هر سطح صیقلی چک می کنه...اگه رژ قرمز زده باشه باید نامحسوس چک کنه که دندوناش قرمز نشده باشه...چیپس و رب انار می خوره...هر چند وقت لباسای قدیمی رو از کشو در میاره...می ره خرید ....جینگول پینگول می خره...با موچین ابروهاشو خراب می کنع....سبیلاشو تیغ می زنه...موقع پریودی سگ میشه...دفترچه خاطرات داره...یواشکی روی یه پسر کراش داره....یه دختر معمولی  ارزوهای زیاد داره

یادداشت

خاله ر گفت:من فک می کردم مهدیه که دختر زرنگ تریه بتونه صاحب خونه و زندگی بشه....بتونه ادم موفقی بشه...اما الان برعکس شد...مریم مستقل شد مهدیه هیچی نشد

خاله نمی شد راجبه زندگی من حدس و گمون نزدی؟نمی شد منو چش نمی زدی...نمی شد منو به خاک نمی زدی با چشم شورت

یادداشت

دختر بدی بودم...قبل از بیماری سرکش بودم...به مریم فحش های ناموسی می دادم...جیغ می زدم...از ته گلو....مامان و مریم از من می ترسیدند...وفتایی که دیوونه می شدم مریم ازم می ترسید و مث بید می لرزید....مامتن و مریم تا صبح گریه می کردند...

اون موقع به مامان می گفتم تو افسرده ای...قرص می خوری..می خوای منم مث تو قرصی بشم؟ و شدم و شدم بدجوری در فاصله ی 2سال بعد از اون حرف ها

گاهی خدا چه حکیمع...چه عادله...

یادداشت

18سالم بود...برای عروسی دختر همسایه تاپ و دامن کوتاه خریده بودم....لاغر بودم و بهم میومد...موهامو با اتو صاف کردم....رژ سرخ زدم و مدت ها جلوی آینه ی قدی اتاق چرخیدم....این تصویری از 18سالگی من بود....9سال قبل....

یادداشت

الان دزم 20شده...یعنی هر صبح که بیدار می شم 4تا قرص 5میلی می خورم....بعدش دماغم پر از فشار میشه.  یدونه قرص فشار می خورم..بعد داروی اصلی رو می خورم...بعد از ناهار کلسیم می خورم...بعدازظهر شربت تقویتی و دوباره قرص اصلی....شب قرص اصلی و قرص فشار....

عجب دنیای قرصی شده

یادداشت

الهه گفت:زن ازون بچه دست بکش...اونو رها کن...خودتو از بند نجات بده

زن گفت:چطور اینکارو بکنم؟من این مخلوق رو افریدم...ایا خدا منو رها می کنه؟

الهه سکوت کرد و تاجی از گل بر سر زن گذاشت

یادداشت

تمام دیشب رو کابوس دیدم...کابوس اینکه هنوز که نرفتم آزمایش خون بدم ببینم کورتون چقد از درون منو خراب کرده...راستش می ترسم...نمی رم....نمی تونم...

یادداشت

چنتا امید کوچولو تدی دلم تابیده

با بچه های انجمن بیماری صحبت کردم...گفتن داروی آی وی که سه قبل زدم اگه دکتر بنویسه با دفترچه سه تومنه...می تونی بزنی تا یکسال و اینا کورتونت کم بشه...

امروز امیدوارم...که بشه ...که راحت بشم از شر این دارو ...

پروردگار گفت:اگه تنها یک ساعت تا پایان جهان مونده حق حیات رو از جوانه ای که به تازگی در دل خاک کاشته ای نگیر...شاید هنوز امیدی باشد

حالا فقط باید خیلی پیگیر بود...هی زنگ زد...شایدم یک ماه طول بکشه به دستم برسه...اما برسه...خدایا برسه....خدایا همه ی نا ممکن ها رو ممکن کن

یادداشت

دست چپم دوباره بدون دلیل از دیشب درد می کنه...از اعصابه

شیطان گفت خدایی که صداش می زنی چرا همه چیز رو ازت می گیره؟چرا تو رو سخت مجازات می کنه برای چیزایی که ناخواسته انجام میدی؟

شیطان گفت:من از بند رها شدم ...برای خودم زندگی می کنم...چرا منو پرستش نمی کنی

انسان گفت:چون نمی خوام تنها باشم....

یادداشت

شیطون درونم میگه:ماهی!خودتو  بکش...خودتو خلاص کن....تموم میشه همه چیز...

نمی دونم چرا وسوسه نمیشم

با اینکه این زندگی از جهنمم بدتره...به نظرم وسوسه شدنامون هم اختیاریه

یادداشت

شیطون درونم میگه:ماهی!خودتو  بکش...خودتو خلاص کن....تموم میشه همه چیز...

نمی دونم چرا وسوسه نمیشم

با اینکه این زندگی از جهنمم بدتره...به نظرم وسوسه شدنامون هم اختیاریه

یادداشت

نگاهم عوض نشده....هیچ وقت عوض نمی شم...اوقات کمی بوده که توی زندگیم خوسحاام بودم...وقتی توی 20سالگیم برنده جایزه داستان نویسی شدم...وقتی 500تومن توی اون بی پولی بهم دادن...وقتی یکی از مقاله هامو چاپ کردن...وقتی بعد جراحیم با ارامش و بدون تنگی نفس خوابیدم....وقتی داستانام توی مسابقه برنده شد...

افسوس هایی داشتم...وقتی جهیزه ی خواهرم رو دیدم ..وقتی عروس شد..وقتی به خاطر کارای بابام توی 20سالگی میرفتم دادگاه و پاسگاه...وقتی بابام منو میزد و با گریه میرفتم مدرسه...وقتی بهم میگفت زبونتو میبرم....وقتی از پنجره فرار می کردم...وقتایی که تا صبح نمی خوابیدم چون می ترسیدم منو بکشه...وقتی که ازم شکایت کرد که بیا خرج منو بکش ...حسرت هایی دارم...لذت امنیت در جمع خانواده...جمع صمیمی...لوس بازیای نامزدی...مورد توجه واقع شدن...آشپزی با عشق برای عزیزام...خندیدن بدون دلیل...سفر ...حسرت هایی دارم...کتک نخوردن وقتی می دونی باز یه بهونه جور میکنه تورو بزنه...تورو جلوی همه تحقیر کنه...حسرت هایی دارم...آرزوهایی ..نه ارزویی جز سلامتی ندارم....

همدیگرو با بیماری نفرین نکنید

یادداشت

کسی نیست...بی اندازه با همزادم تنهام...رفتم فال تاروت گرفتم...از قرار همزاد سمجی دارم که منو به سمت کارای بد سوق میده....ریدم بهش...یه چیزی هم بگم پشماتون بریزه...همزاد معمولا جنه

همیشه از خودم می پرسم ایا بر می گرده؟آیا سلامتی،قرص نخوردن،زندگی بدون هر روز چاق شدن-بدون دغدغه برمی گرده؟؟؟

میگم ایا خدایی هست؟ایا خدا کاری ازش بر میاد؟ امروز ضعف نداشتم....دیگه دارم به خار چیزای کوچیک خدارو شکر می کنم منی که اونقدر مغرور بودم که فکر می کردم کل دنیا بهم بدهکاره و واسم کمه....

یادداشت

نماز خوندن مامان رو دوست دارم.امیدش به زندگی رو ....تلاشش رو...ایمانش رو...چادر سرکردناشو...نون خریدنش رو...حسرتاشو...حرفاشو...خلوت کردنش...تنهاییش...صبوریش...اینکه هنوز به من امید داره...

یادم میاد اونقدر از بابام متنفر بودم که یه روزی که یه کیک گنده خریده بودیم و اورده بودیم خونه از ترس اینکه به اون هم چیزی برسه تا جایی که دلدرد بگیرم خوردم همشو ...

حال بد الان من تقاص بد کارای گذشته مه...

نمیگم بیمار شدن تقاصه...میگم گریه هام...نا امیدیم و حال روحیم به خاطر کارای بدمه....من بد بودم...خیلی بد