یادداشت 24

یادداشت 24

یادداشت های روزانه+داستان دنباله دار
یادداشت 24

یادداشت 24

یادداشت های روزانه+داستان دنباله دار

یادداشت

نگاهم عوض نشده....هیچ وقت عوض نمی شم...اوقات کمی بوده که توی زندگیم خوسحاام بودم...وقتی توی 20سالگیم برنده جایزه داستان نویسی شدم...وقتی 500تومن توی اون بی پولی بهم دادن...وقتی یکی از مقاله هامو چاپ کردن...وقتی بعد جراحیم با ارامش و بدون تنگی نفس خوابیدم....وقتی داستانام توی مسابقه برنده شد...

افسوس هایی داشتم...وقتی جهیزه ی خواهرم رو دیدم ..وقتی عروس شد..وقتی به خاطر کارای بابام توی 20سالگی میرفتم دادگاه و پاسگاه...وقتی بابام منو میزد و با گریه میرفتم مدرسه...وقتی بهم میگفت زبونتو میبرم....وقتی از پنجره فرار می کردم...وقتایی که تا صبح نمی خوابیدم چون می ترسیدم منو بکشه...وقتی که ازم شکایت کرد که بیا خرج منو بکش ...حسرت هایی دارم...لذت امنیت در جمع خانواده...جمع صمیمی...لوس بازیای نامزدی...مورد توجه واقع شدن...آشپزی با عشق برای عزیزام...خندیدن بدون دلیل...سفر ...حسرت هایی دارم...کتک نخوردن وقتی می دونی باز یه بهونه جور میکنه تورو بزنه...تورو جلوی همه تحقیر کنه...حسرت هایی دارم...آرزوهایی ..نه ارزویی جز سلامتی ندارم....

همدیگرو با بیماری نفرین نکنید

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد